دفتر شعری را که ورق می زنی گاهی شعر یا شعرهایی هستند که دوباره و گاه چندین بار آنها را می خوانی و هر بار حس جدیدی از لابلای آن پدیدار می شود .

   شعر زیر از دفتر « شعرهایی که تو گفتی »  شهرام رفیع زاده آورده شده است .

کوچک نیستم

این کیف و

کتاب ها را نبین

توی دستم

آرام نشستنم را

توی این کافه

نبین

انگشت های جوهریم را نبین

و چند شعر چاپ شده ام را

خیلی هم کوچک نیستم

پاش بیفتد

بطری هم می شکنم

شیشه ی مغازه و ماشین را هم

همین طور

تازه

می توانم با یک دو ریالی

زنگ بزنم به خانه ی شما

این ضامن دار را هم گذاشته ام

به وقتش

نامردی نامردی می آورد

 در ضمن یک کار دیگر هم بلدم

حواست باشد

می توانم گریه کنم .

.