آبلوموف

و نوکرش زاخار

درباره من

  اردیبهشتی هستم .احساساتی و خجالتی . شاید اگر درخت بودم همان دوره ی آدم به دست قابیل تبدیل شده بودم به تیر و تخته ، و یا در اجاق سوزانده بود مرا اول از همه !  همه ی اینجا بودنم تلاشی خواهد بود برای نشان دادن آنچه که برایم تلخ و شیرین بوده از دنیای ادبیات و داستان و شعر ... و این اواخر سینما .

  پس ازسال ها پرسه زدن در میان کتاب ها، بالاخر در دانشگاهی پذیرفته شدم . و نزدیک ترین رشته به دنیای داستان، فیلم نامه نویسی بود. در دنیای داستان و رمان سال هاغوطه خورده بودم ولی دانش ام در مورد سینما اندک بود. از نیمه ی دوم سال نود و شش تلاش بیشتری کرده ام که به سمت و سوی دنیای فیلم و فیلم نامه نزدیک شوم . ابتدای راه است و مسیر دشوار . اما دنیای لذتبخشی ست دنیای ادبیات و سینما . می خواهم هر دو را باهم داشته باشم . امیدوارم !

 

 

آبلوموف
آبلوموف
« صدای همهمه می آید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم »

سهراب سپهری


« دانایان ناموختگانند
آموختگان، ندانند »

لائو دزو
آرشیو