یک زمانی آدم ها را می شد از صدای شان شناخت. از رفتار و کردارشان و دیگر خصوصیاتی که مختص آن ها بود. حیوانات هم صدای مخصوص خودشان را داشتند و رفتار آرام و گاه تُند و خشنی برای محافظت از خود . اما از یک برهه ای به این طرف صدا ها تغییر کرده و دو رگه شده و رفتار هم که قربانش بروم. اصلن گاهی اوقات قابل تمیز نیست صدای انسان از صدای حیوان و رفتار و واکنش های این دو از هم. 

  فکر می کنم این از نتیجه ی شیر تو شیر شدن آدم ها و حیواناتِ. بچه ی آدم شیرگاو می خورد. گوساله شیر میش . بچه گربه از پستان ماده سگ. توله سگ از خوک و الی آخر .

  یک زمانی بود می گفتند فلانی با فلانی خواهر و برادر شیری اند . یعنی کودکی به دلایلی از پستان زنی غیر از مادر سیر شده و بالیده بود و همین واسطه، دلیل خواهر و برادری با چند طفل ناتنی. انگار مادر آن طفل معصوم می ترسیده از عواقب این شیر تو شیر شدن و به هر قیمتی اجازه ی نمی داده دلبندش به غیر از شیر آدمیزاد چیزی بخورد !

  حالا می فهمم چرا عیال می گوید : « چرا شب ها اینقدر تو خواب مثل خرس خُرناس می کشی ؟!!! »