هربار که خواسته ام چیزی در مورد تو بنویسم بال گشوده ای و پروازکنان آمده و برسطور دفترم نشسته ای . آن قدر نزدیک که شرمم آمده آنچه را که دوست دارم و تو در آن سرآمدی در قالب کلمات بریزم .
   پس بیا و دمی دور بنشین . آری ، بر روی همان بوته ی گل خوب است. کمی درنگ کن و بگذار سیر تماشایت کنم و دور از چشمانت کلمات را در وصف تو رج کنم روی این خط های تا بی نهایت در انتظار .

.