چیزی به دمیدن سپیده باقی نمانده است. نه خیالم راه به جایی بُرد و نه تن رنجورم بیش از این تاب شب نشینی دارد ...  با این همه نا امید نیستم شاید در بستر خیالت مرا به بازی بگیرد ! ...

  هوالمعشوق ... هوالـمـ ...

.