هیچ چیز بدتر از برگشتن به خانه ی اول نیست. حس بد یک آدم معتاد که بعد از روزها و ماه ها دشواریِ ترک اعتیاد و زجر کشیدن، دوباره برود سراغ آنچه که می خواسته فراموش کند .... . نه ! قصه ی من این قدر هولناک و دردآور نیست ولی برای یک عاشق طبیعت و کوهنوردی که ماه ها و سال ها از برنامه های خوب کوهنوردی با دوستان عاشق پیشه دور مانده به یکباره یکی از دوستان سودا زده ساعت دوازده شب پنجشنبه پیامک  بدهد و برای یک صعود کوتاه جواب  بخواهد و تو دست و پایت سست  شود و در مقابل وسوسه ی رفتن و شوقی که قدم گذاشتن در دامنه ای بکر طبیعت به همراه دارد تا صبح خواب  ببینی . خواب برف . برف و برف .

  و یک روز رویایی که انگار همه چیز دست به دست هم داده اند تا دوباره آتش خفته ای را از درونت شعله ور سازند.

 چشم انداز ماسوله از مسیر للندیز

چشمه و استراحتگاه للندیز