سلام ارغوان کجایی ؟

این روزها خیلی نگران توام. از همه جای دنیا خبرهای بدی به گوش می رسد. دلم آرام و قرار ندارد. به چه و کجا فکر کنم که در آن خطر نباشد. گاهی به مرگ و میر در اثر کرونا فکر می کنم . گاه خشونت پلیس . گاهی سقوط هواپیما. گاه به اینکه به حقوق عقب افتاده ات اعتراض کرده باشی و سر از اوین درآورده باشی و من بی خبر باشم . راستی ارغوان! کوه گردی هایمان در اوین و درکه یادش بخیر ! کسی به ما گیر نمی داد . شاید خیلی شبیه خواهر و برادرها بودیم ! شاید !

  ارغوان ! اگر گذارت به دو کشور آذربایجان و ارمنستان هم افتاده باشد، نمی توانم به آن ها فکر کنم. خیال بودن تو در زیر آتش یکی از این دو کشور مرا می ترساند. و یا حتی تصور بودنت روی یک قایق یا کشتی در کانال مانش هراس انگیز است. ارغوان شاید خبر داشته باشی ؟! چند روز پیش یک خانواده ایرانی آنجا غرق شدند. راستی ارغوان تو که این همه جاهای دور می روی بگو مدینه ی آمال ما کجاست ؟ تو کجا کوچ کرده ای که دیگر سراغی از ما نمی گیری ؟!

  ارغوان امروز عصر خبرهای بدی از ترکیه رسید. زلزله ی شدیدی آنجا رخ داده که وحشتناک بوده . می خواهم بودنت در آنجا را هم از تصورم پاک کنم. ارغوان کاش پیامی از تو می رسید . ارغوان اخبار را که دنبال می کنم نا امید می شوم . شبکه ی ششم می گوید جای امنی در دنیا باقی نمانده . هر چه نشان می دهد خبر تصادف و انفجار و قتل و غارت است. می گوید فقط امنیت در خانه برقرار است . مردم را تشویق می کند که در خانه بمانند. ماسک بزنند . دستان شان را هربار بیست ثانیه با آب و صابون خوب بشویند. و همه چیز را ضد عفونی کنند. 

 همه جا به غیر از خانه ناامن است ارغوان . لطفن هرجا هستی ماسک بزن و پروتکل ها را رعایت کن و به خانه برگرد ! لطفن برگرد ارغوان ! تو را به جان دکتر نمکی !

* تقدیم به جانی که همه ی پروتکل ها را رعایت می کند :))