آبلوموف

و نوکرش زاخار

سکوت را با چه می شکنی ؟

+ ۱۳۹۸/۱۱/۲۴ | ۲۲:۲۲ | رحیم فلاحتی

 

 سکوت می شکند .

صدای دسته کلیدی را می شنوم . و بعد صدای باز شدن درب یکی از آپارتمان ها. و بلافاصله صدای زنی که انگار با کسی پشت خط تلفن حرف می زند. بغض می ترکاند و از میان کلماتی که با گریه عجین شده اند مدام تکرار می کند : « همش فحش می ده ! زندگیم شده فحش فحش فحش ... دیگه خسته شدم ... چیکار کنم؟... » و همینطور که زن در اعماق خانه فرو می رود صدایش گنگ و نامفهوم تر می شود. اما هنوز صدای گریه ی گنگی آزارم می دهد.

 

سورپرایز آخر هفته

+ ۱۳۹۷/۹/۱۲ | ۲۲:۰۲ | رحیم فلاحتی

 

  انگار برای روزهای چهارشنبه  قرار گذاشته اند . ساعت پایانی هفته ی کاری گذشته به سرپرست ها اسامی تعدیل شدگان را اعلام کردند و متذکر شدند که از روز شنبه آنها نباید در محل کار حاضر شوند. از هر واحد یکی دو نفری بودند . پایان هفته ی بدی بود . دیدن همکارهای متاهل و مجردی که در این اوضاع آشفته و وانفسای مملکت باید بیکار می شدند فضای بدی ایجاد کرده بود. امروز هم جلسه ای بعد از ناهار برگزار شد. سرپرست ها را کشانده بودند زیر یک سقف تا اسامی جدیدی را از آنها بگیرند. برای آخر هفته خانواده های جدیدی بایست سورپرایز می شدند و این ناآگاهی از آینده ی کاری جو بسیار بدی در محل کار ایجاد کرده بود که ما ناچار باید با خود به خانه می بردیم .

آبلوموف
آبلوموف
« صدای همهمه می آید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم »

سهراب سپهری


« دانایان ناموختگانند
آموختگان، ندانند »

لائو دزو
آرشیو