آبلوموف

و نوکرش زاخار

افشین و سهراب به مدرسه می روند

+ ۱۳۹۸/۷/۱ | ۰۷:۲۵ | رحیم فلاحتی

 

  مصادف شدن چند بازی اروپایی بعد ازبازی شهرآورد تهران، و تماشای آن رویارویی ها و مقایسه هایی که خواه ناخواه در ذهن بوجود می آورد به خوبی نشان می دهد که ما در چه حدی از فهم و شعور و مدارا در مکان های عمومی و ورزشی هستیم.

 و فکاهی ترین بحثی که در این سال ها از سیما دیدم حرف های سهراب بختیاری و افشین پیروانی در مورد تیم محبوب شان  و عملکردشان در بازی شهرآورد اخیر بود. چه خوب که امروز مدرسه ها باز می شود و این پسربچه های شیطان باید سرکلاس باشند. کاش می شد همه را از نو سر کلاس اول نشاند !

  خوش به حال کسانی که نه علاقه ای به فوتبال وطنی نشان می دهند و نه دوستدار حضور در ورزشگاه ها هستند . آسوده بخوابید که شهر امن و امان است .  

زبانه های آبی آتش

+ ۱۳۹۸/۶/۱۹ | ۲۱:۳۲ | رحیم فلاحتی

 

  به شش ماه فکر می کنم . به شش ماهی که می توانست یکصد و هشتاد و شش روز باشد . و یا چند روزی کمتر . اما هرچه بود باید پشت میله های زندان می گذشت. وقتی به یاد می آورم شخصیت های " بند محکومین " کیهان خانجانی را، عمق ترس دخترکی را که باید حبسش را در میان مجرمین  رنگارنگی می گذراند که از هر قماش و طایفه ای بودند، حس می کنم.

  از قضا در رمان " بندمحکومین " هم دخترکی وارد بند زندانیان مرد می شود و حوادث و اتفاقاتی پیرامون او شکل می گیرد . هرچند شاید این مورد به دور از قانون ما باشد اما نگاه ها در میان هم جنس ها هم دور از نگاه ها و افکاری که در ذهن غیرهمجنس های خلافکار می گذرد نیست . و در این داستان می توان به زوایای افکار و رفتارهای بین محبوسین تا اندازه ای پی برد .

  اما با تمام آن اوصاف ، هنوز توان درک او در اقدام به خودسوزی را ندارم . فعلن رسانه ها در حال موج سواری اند . شاید هیچگاه مشخص نشود انگیزه اش چه بوده ؟ خدایش بیامرزاد !

آبلوموف
آبلوموف
« صدای همهمه می آید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم »

سهراب سپهری


« دانایان ناموختگانند
آموختگان، ندانند »

لائو دزو
آرشیو