این مغز لاکردار هنگ کرده . زورکی که نمی شه چیزی نوشت . باید موضوعی پیدا بشه که روی آن مانور بدی . و گرنه مجبوری شروع کنی به دروغ از رابطه ات با دختر همسایه گفتن و چهار نفر آدم ساده هم بشینن پای نوشته هات و نا خودآگاه ببینی یک رمان نوشته ای این هوا ! « مجسم کنید به حجم هشتصد نهصد صفحه » و هی زر اضافه بزنی که من اِل کردم و بِل کردم . درست مثل چند جوون بیکار که سر کوچه برای همدیگه خالی می بندن .   راستی خودم هم که جانماز آب می کشم تا به حال کلی از این خالی بندی ها توی این پست ها نوشته ام . چطور بگم امورات مان بدون این اراجیف سر نمی شه . امیدوارم خالی بند خوبی باشم ! حداقل نوشته هام قابل تحمل باشه !