مرد چوگان باز
+
۱۳۹۲/۱/۱۴ | ۲۰:۴۳ | رحیم فلاحتی
کاش !
ای کاش ! کسی مرا مثل یک زیلوی خاک گرفته می تکاند
و یا مثل گلیمی کنار رود می شست
یا چون قالی نقش ترکمن به روی تختی چوبی پهن می کرد زیر سایه ی بید مجنون ،
می نشستم به انتظار صدای سم ضربه های اسبی از نژاد اصیل ،
چشم انتظار یال های افشان در باد
و غبار نرمی که در پس تاخت او به هوا بر می خاست ...
های ! های شاعرک کجایی ! مرد چوگان باز به سراغ گوی خویش آمده است .
نقاشی بر گرفته از : www.graceyweisbord.com
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.