دوباره ابرهای غمگین از راه می رسند

همچون غافله ای زنجیروار

و کالای نهاده بر جهاز شتران

دامن دامن اشک

دیگر دلداری هیچکس را افاقه نیست

مگر باد، مگر نسیم

بویی، عطر گیسویی به همراه آورد

فقط نویدی از یار

و وعده ی دیدار دلدار

این قافله ی غم را

 می تواند

 از گریستن باز دارد.

چهل شبانه روز می گذرد

وهق هق ابرهای غمگین بریده نشده است

و همچنان می گریند!