باد سرخوشانه به هر سو سرک می کشد به حیاطی می دود گل های باغچه را نوازش می کندبوسه ای بر لب نمناک حوض می زند و آب صورت گلگون از انعکاس شمعدانی هایِ قاب دورش ، پُرچین می شود .باد بازیگوش و بی خیال همچنان می دود به شیطنت دستی به چینِ پرده ها می کشدهمچون انگشت باریک و بلندی که روی کلاویه ها به چپ و راست بدود .هو می کشد و سوت می زند آرام و کشدار و باز سوت می زند می چرخد و اوج می گیرد .سپیدار بلندِ حیاط تکانی به خود می دهد و خمیازه ای می کشد . وسوسه ای در من می گذرد و خیالی خام .باد از میان پنجه ام گریخته است .کاش کمی درنگ می کرد اندکی صبر کافی بود ...از کجا می آمد ؟چه عطر خوشی به همراه داشت !