بارون شدیدی می باره . بی خوابی زده به سرم . بعد ِ دیدن یِ بازی بد که هیچ انتظارش از بچه های خوب ِ تیم ملی والیبال نمی رفت خواب به چشمام حروم شد و این کوبش شدید دونه های درشت بارون رو شیرونی انگار یِ دهن کجی حسابی ِ از طرف تیم حریف . فقط صدای ووووزیلا رو کم دارم که تمام و کمال بره رو اعصابم .   اگه تیم آلمان رو برده بودیم الان این صدای شُرشُر بارون خداییش چه صفایی داشت . ملحفه رو می کشیدم رو سرم و توی این خُنکا که چیزی کم از هوای بهاری نداره تخت می خوابیدم به انتظار فردا که باید رو در روی ِ تیم فرانسه بایستیم .   باخت بدی بود ! امیداروم بچه ها برای بازی فردا تمرکز و توانایی هاشون رو بدست بیارن و لااقل بازی خوبی مقابل فرانسه انجام بدن . امشب هم باختیم و هم بازی بدی کردیم . می دونم اونا هم امشب لحظات سختی رو می گذرونن و دائم این شکست رو تو ذهن شون مرور می کنن . شب بد و سختی بود . به امید روزهای خوب و شاد !!!