باران شدیدی می بارد شالیکار در غم غرق شدن خوشه های برنج مرد روستایی در هراس از سیلی خانمان برانداز زن به فکر قالی های شسته اش بر روی دیوار کودک نگران بادبادک کاغذی اش دخترک دوان دوان رخت های شسته را از روی بند جمع می کند شاعر کنار پنجره نشسته است سیگاری دود می کند قهوه ای می نوشد فضایی شاعرانه می سازد و شعری به روی کاغذ می ریزد بی آنکه قدم به زیر باران گذاشته باشد . عکس از سایت :valeriegraves.com