زنجیرها سنگین تر می شوند ...
یکی از موضوع هایی که همیشه به آن فکر می کنم و یا بهتر است بگویم ذهنم را درگیر می کرده شیوه های قدیم و جدید برده داری و مقایسه ی آن ها با هم بوده است و تنها نتیجه ای که حاصلم شده این است که همانطور که علم و جامعه در مسیر زمانی خود دستخوش تغییر و پیشرفت شده است ابزارهای برده داری هم نظام مند و پیچیده و زیرکانه شده اند. انسان ها به تبع نظام های اقتصادی و سیاسی و ... که بر آن ها مسلط اند چنان به بیگاری گرفته می شوند که برده داری قرون هیجده و نوزده میلادی را رو سفید می کنند.
فرقی نمی کند بالا و پست. درجه و رتبه و نوع مشاغل. انگار سلسله وار کسی بالای سرمان است که شلاق بر گرده مان فرود بیاورد. و در پایین ترین نقطه ی این هرم : کارگر. انگار آفریده شده برای بردگی وقتی کارفرمایی حاضر نیست همین حداقل ها را هم به او بپردازد.
هنگامی که در پایان سال حداقل دستمزد کارگری تعریف می شود بیشتر این موضوع را لمس می کنم. وقتی کارگری با حداقل دستمزد هشتصد و دوازده هزار تومان با چند سرعائله و بدون خانه و هزاران بدهکاری روزگار می گذراند و حق هیچگونه اعتراض و پرسشی ندارد چه کم از یک بنده ی زرخرید یا برده دارد ؟!
مدلش فرق کرده فقط. وگرنه اصلش همونه. لامصب هر چی هم زور می زنی پیشرفت کنی نمی شه. به یه جایی می رسی دیگه همه چیز روتین می شه.
همه اش 4-5 ماهه می رم سرکار. قرادادمو با عنوان کارگر تنظیم کردن. خخخخ
دروغ چرا. بهم برخورد.
زودی پیام دادم به یکی از دوستام.طرف گفت: بچه بشین همین عنوانو بچسب که بی مایه فتیره. نکنه توقع داری به عنوان مهندس باهات قرارداد ببنده که فردا روز دو تومن حقوق بخوای؟ این کارم ول کنی باید بری با کارتون خواب ها پی عنوان بگردی.
دیدم راست می گه. همین 350 تومنو بچسبم فعلا. خدا روزی رسونه.خخخخ
حالا تا برسه 812 هزار تومن جای تلاش داره. بعدشم یه فکری می کنم. شاید یارم اومد رفتم پی زندگیم.^____^
وقتی آدم می شنود که با چه الفاظ پرطمطراقی این بندگان خدا را سر کار می گذارند حالش از هرچه نظام آموزشی و ... به هم می خورد.هر چند نباید این جمله را فراموش کنید : « معلمی شغل انبیاست .»