من : خیلی بچه است . زود بغض می کند . زود گریه اش می گیرد . زود باور می کند . زود گول می خورد . در چهل سالگی اندازه ی یک جوان هفده ساله دنیا را می فهمد . اما به همان اندازه ی جوانی عاشق است . عاشق دوست خوب کتاب خوب دفتر خط دار مداد رنگی ، خودکار از همه رنگش ، خودنویس خط ثلث ، نسخ و باید گفت عروس خطوط جهان نستعلیق نقاشی از هر نوع آن "من" می تواند پا به پای زنی که ویار دارد آلو جنگلی بخورد در چله ی زمستان هوس توت فرنگی کند حتی گوجه سبز و دور از چشم دیگران خاک بخورد ، خاک باران خورده این من موجود بسیار عجیبی ست ! با صدای تار مدهوش می شود با سنتور و تنبک و کمانچه سرمست و با دف به رقص سماع برمی خیزد و در تمام این مدت اشک از گوشه چشمانش پاک نمی شود اما با تمام این اوصاف سعی می کند ادای یک مرد سبیل کلفت چهل ساله را دربیاورد . لطفن از "من" نترسید "من" لولوخورخوره نیست ! به همین " مهر و ماه " قسم !!! برگرفته شده از mehromah.blog.ir