سه سال طول کشیده بود تا یکی یکی فیلم ها را از گوشه و کنار فضای مجازی دانلود کنم . زیرنویس هماهنگ پیدا کنم و بر اساس نام کارگردان دسته بندی شان کنم . بعضی از آنها را چند بار دیده بودم و سعی کرده بودم چیزی از آنها را به خاطر بسپارم . اما گاهی چنان می شد که هیچ چیز از آن ها را به یاد نمی آوردم. تا دقایقی از تماشای شان می گذشت و نمی توانستم با قاطعیت بگویم که آن را دیده ام یا نه ! و تردید به سراغم می آمد. تردیدی که همه چیز را به سخره می گرفت . این آرشیو ساختن ها و انباشتن ها . جا برایم تنگ شده بود . جا برای آن ها هم تنگ شده بود. انگار آن ها هم از این وضعیت ناراحت بودند . کمی فکر کردم . فقط کمی . و با یک حرکت همه را حذف کردم و فضا کمی بازتر شد.

  الان که به موضوع فکر می کنم یادم می افتد که مستند " فی فی از خوشحالی زوزه می کشد " هم در بین فیلم ها بود. بهمن محصص در این مستند دلایل از بین بردن آثارش را می گوید . آثاری که خواهان بسیاری داشت و او با بیرحمی همه را پاره کرده و شکسته و ازبین برده بود. آری ! فی فی از خوشحالی زوزه می کشید ...