یک ساعت درراهم. همان ابتدای صبح چشم که باز می کنم شیپور جنگ نواخته می شود.جنگ خونریزی نیست. جنگ افکار و اندیشه هاست . زشت و زیبا. تلخ وشیرین . می سازم و خراب می کنم . می برم و می دوزم .

  مدت زمان زیادی است که طرح هایی در سرم رژه می روند اما هنوز روی کاغذ نیامده اند. سبک وسنگین شان می کنم . مزه مزه می کنم شان و دوباره گوشه ای خاک می خورند. 

  زمان زیادی از دست داده ام . باید کارها سر و شکل بدهم . اگر به همین منوال پیش بروم حاصلی نخواهم داشت . حاصلی نخواهم داشت ...