یادم تو را فراموش !
+
۱۳۹۵/۷/۲۰ | ۲۳:۱۰ | رحیم فلاحتی
: هیچ چیز برای یک کتابخوار اینقدر شیرین و دوست داشتنی نمی تواند باشد که یکی از یک جایی خارج از مرزهای این کشور زنگ بزند و بپرسد :
« راستی اسم اون نویسنده که کارش رو ترجمه می کردی چی بود ؟ من الان تو کتابفروشی ام و می خوام چند تا از کتاباش رو برات بخرم اگه سفارش دیگه ای هم داری تعارف نکن ... » و تو آنقدر غافلگیر شده باشی که برای چند ثانیه با خودت کلنجار بروی و بالاخره به زحمت بیاد بیاوری اسم خانم نویسنده را و بعد با شور و شوق فراوان از اینکه کتابی را به زبان اصلی خواهی خواند بارها و بارها تشکر کنی از او، از مخاطبی که دور از تو و فرسنگ ها آنسوی مرزهاست ولی به یادت است !
:)
کتابی در دست ترجمه دارین
موفق باشین ایشالا
ولی حالا اسم اون نویسنده هه که کتابشو می خواین ترجمه گنین چی بود؟
:))
نبودن مان هم فقط دور باطل زدن است و دیگر هیچ .
کمی قبل ترجمه ی رمانی از " آفاق مسعود " با نام " فاطیما " نویسنده ی آذربایجانی در همین وبلاگ منشتر می شد که نیمه تمام مانده ...
نگو خودتون دستتون تو کاره
زودتر لو می دادین خب بیشتر اذیتتون می کردم
امروز خواهرم می گفت جایی از قول سیمین دانشور خونده: اونی که بلد نیست بنویسه خب بلد نیست دیگه کاریش نداریم. ولی اونی که بلده بنویسه ولی نمی نویسه باید بره بمیره
یا باید بریم بکشیمش
یا ...
یه همچین چیزی
بیام بکشمتون یا خودتون می رید می میرید یا دست به قلم می برین؟
انتخاب با شماست
:))
خودمو معرفی می کنم :
" مرده ای که قاچاقی نفس می کشه ! »
لطفن بین خودمون بمونه :)
ablomof.blog.ir
+زبون مادری تون اذریه؟
آذریه ایران با آذری کشور آذربایجان فرق داره؟
+ یکی از مادرها بله :)
تفاوت چندانی نداره . به غیر از اصطلاحات تخصصی و فنی که از زبان روسی و غیره وارد زبانشون شده .