آبلوموف

و نوکرش زاخار

دوباره « از آن سوی خزر »

+ ۱۳۹۸/۱/۱۲ | ۱۰:۲۰ | رحیم فلاحتی

 

این شعر را که از « سیاوش کسرایی » است، حدود شش سال پیش در وبلاگم گذاشتم و بیشترین کپی برداری از آن شده و می شود. متاسفانه درج نکرده ام از کدام کتاب برداشته ام . چون زیباست و حس خوبی خواندنش بر می انگیزد دوباره اینجا آوردم .  کمی تا قسمتی هم گویای احوال این روزهای ماست .باشد تا بخوانید و لذت ببرید !

دریا ، دوباره دیدمت ، افسوس ، بی نفس

پوشانده چشم سبز

در زیر خار و خس

دامن کشان به ساحلِ بیرون ز دسترس .

دریا ، دوباره دیدمت ، آرام و بی کلام

دلتنگ و تلخکام

در جامه ی کبود

                    سراپا نگاه و بس .

ابری ست چشم تو

ابری ست روی تو

تا ژرفنای خاطر تو ابری ست .

خورشید

گویا

در عمق آب های تو مدفون است

اما به هر دمی ، که چو سالی ست در گذر ،

من ، آفتاب طالع

من ، آسمان سبز تو را می کنم هوس .

*

موجت کجاست ؟ تا به شکن های کاکلش

عطری ز خاک و خانه ی خود جست و جو کنم .

موجت کجاست ؟ تا که پیامی به صدق دل

بر ساکنان ساحل دیگر

همراه او کنم :

کاینجا غریب مانده پراکنده خاطری ست

دلبسته ی شما و به امید هیچ کس ...

*

دریا ، متاب روی !

با من سخن بگوی !

تو مادر منی ، به محبت مرا ببوی !

گرد غریبی از سر و رخسار من بشوی !

دریا ، مرا دوباره بگیر و بکن زجای !

بگذار همچو موج

بار دگر ز دامن تو سر در آورم

در تند خیز حادثه فانوس بر کشم

دستی به دادخواهی دل ها در آورم .

دریا ،ممان مرا و مخواهم چنین عبث !

در پشت سر مخاطره ، در پیش رو هلاک

مرغ هوا گرفته و پابستگی به خاک

بر اشتیاق جان

سدی ز پیش و پس .

باری ،

من موج رفته ام

اما تو ـ ای تپنده به خود ! ـ تازه کن نفس !

بشکف چو گردباد و گل رستخیز باش !

با صد هزار شاخه ی فریاد ، سربرآر !

مرغ بلند بال !

توفان ِ در قفس !

شعر از: سیاوش کسرایی




جسارت تو را می ستایم جان !

+ ۱۳۹۸/۱/۶ | ۲۳:۰۰ | رحیم فلاحتی

در ساحل ایستاده ایم و نظاره گر

  این روزها کنار من ایستاده ای . علیرغم همه ی سختی هایی که در پیش رو خواهد بود . و می دانی که باید به دریا بزنیم . باید دل را به دریا بزنیم و به مواجهه با تندبادها و طوفان برویم. می دانم که جرات بسیاری داری . سرد و گرم روزگار چشیده ای و هراسی به دل راه نخواهی داد . دست در دست هم از این دریا هم عبور خواهیم کرد . دست در دست هم ! دست در دست هم ! ....

عکس از : رحیم فلاحتی 

بندر انزلی ، ساحل غازیان 

در برابر باد

+ ۱۳۹۵/۱۱/۱۳ | ۲۲:۴۲ | رحیم فلاحتی

  صورتم را خیلی وقت ها با سیلی سرخ نگه داشته ام، اما بورانی که امشب از سمت دریا می وزید اجازه نمی داد سرم را بالا بگیرم. دانه های برف مثل یک مُشت سوزن می پاشید توی چشمهام. دندان هایم را به هم می فشُردم و مسیر خانه را طی می کردم. بسته ی قهوه ای که توی جیبم بود وسوسه ای بود که گام هایم را تُندتر کنم.

  کنار اجاق ایستاده ام. بوران پشت پنجره زوزه می کشد و من خیره مانده ام به حباب های ریز قهوه که آرام آرام بالا می آیند ...

تنهایی رخت می بندد !

+ ۱۳۹۵/۱/۳۰ | ۲۳:۲۵ | رحیم فلاحتی

   درخت بید، پیرمرد و دریا . این سه وقتی با هم هستند تنهایی رخت می بندد !

+ امروز ظهر، پارک ساحلی، بندرانزلی

MARJAN

+ ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ | ۲۳:۱۷ | رحیم فلاحتی

  باران می بارید. هوای قدم زدن زیر باران دست از سرم برمی نمی داشت. همین چند دقیقه ای که در مرکز شهر بودم با دیدن تصاویر ریز و درشت نامزدها و شعارها و ژست های انتخاباتی شان دلم می خواست راه گریزی پیدا کنم. بعد از کشف یک کوچه ی آشتی کنان که همیشه فکر می کردم بن بست است و عبور مجنونانه از آن، از چهارراه گذشتم و از خیابان شهدای شمالی راه افتادم به سمت دریا. بادی که از شمال می وزید سرد بود و همین باعث شد کلاهم را پایین تر بکشم و سر و گردنم را بیشتر در یقه ام فرو کنم. کم کمک پارک ساحلی از دور پیدا شد. خلوت و سوت و کور بود. برای  رسیدن به ساحل باید از روی سد سنگی که یک زمانی برای جلوگیری از پیشروی آب و هجوم امواج  در خط ساحلی ایجاد شده بود می گذشتم.

  لحظه ای بعد آن سو بودم. در مقابل باد شمالی و امواجی که کف آلود تا پیش پایم یورش می آوردند. شن های ساحل از باران و هجوم امواج خیس بودند و پرنده های دریایی آرام و بی صدا دور از امواج کف آلود انگار سرتا سر ساحل را نقطه چین کرده بودند.

  چیزی که در آن ساحل خلوت توجهم را بیشتر جلب کرد نوشته ای بود بر روی شن های خیس :

  و نویسنده ای که هیچ نشانه ای از او نبود. نه رد پایی و نه تصویری دردور دست ها. انگار با امواج آمده بود و با آن ها به دریا بازگشته بود !

مادران دریا ـ پدران دریا

+ ۱۳۹۴/۱۱/۲۱ | ۰۱:۴۳ | رحیم فلاحتی

آبلوموف
آبلوموف
« صدای همهمه می آید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم »

سهراب سپهری


« دانایان ناموختگانند
آموختگان، ندانند »

لائو دزو
آرشیو