گفت :  « من به اونا اعتماد ندارم . صد تا چاقو بسازند یکی دسته نداره ! »

 گفتم : « ای بابا ! پرزیدنت گفته ! رئیس بانک مرکزی گفته ! سخنگوی دولت گفته ! ... »

گفت : « من یکی حاضر نیستم با حرف اونا قسط بانک رو پرداخت نکنم و بانک پیامک بفرسته برای ضامن و آبروریزی کنه ! »

گفتم : « خانم ! از قدیم گفتن مرد از دهنش حرف می زنه ، نه جای دیگه اش ؟!!! »

گفت : « برای اینکه خیال مون راحت بشه زنگ بزن شعبه و سوال کن ! »

زنگ زدم . می دانستم که در اسفند ماه بانک ها با اینکه به آن ها ابلاغ شده بود دوره ی سه ماهه ی اسفند و فروردین و اردیبهشت را به دلیل مشکلات اقتصادی پیش آمده بابت شیوع کرونا به گیرنده های وام بانکی فرصت دهند، اما تعدادی از بانک ها خودسرانه از حساب گیرنده ی وام ها و یا ضامن های آنها پول برداشت کرده بودند . و منتظر بودم کارمند خانمی که گوشی را برداشته ، آب پاکی را بریزد روی دست هایم و تاکید به پرداخت اقساط کند . اما اینطور نشد .

گفتم : « همه چی ردیفه ! مشکی نداره . می تونیم از این فرصت استفاده کنیم . »

گفت : « جای تعجبه . اینا یک حرفی زدند و عمل کردن ؟! مثل وام یک تومنیِ نباشه بعد سود دیرکرد از ما بگیرن ؟! من اصلن به این سیستم بانکی اعتماد ندارم !!! »

گفتم : «  ... »