آبلوموف

بعید میدونم ربطی به سن و سال یا پیر شدن داشته باشه، این روزا همه کلی مشغله ی فکری دارن
این ماجرا برای من یکی که زیاد پیش میاد.
دفتر ثبت ایده و طوفان و طغیان ذهنی که از واجباته اهل قلمه

بله ! به نظر می رسه یک دفترچه باید بذاریم پرِشالمون :)

ربطی به سن و سال نداره
یه درد فراگیره:)

آخرش نشد من یک چیز خاص داشته باشم . هر چی دارم مردم بیشترشو دارن :)))

بله بله یک دفترچه بگذارید پر شالتون که از اوجب واجبات است.

این روزا یک مداد پشت گوشم که هست یک دفترچه می ذارم پر شالم :)))

همین که آبلوموف هستید خاص ترین جنبه وجود شماست که اینو کسی جز خودتون نداره حداقل من نمی شناسم :)
من   کف دستم شده دفترچه یادداشتم چون اوضاعم اونقدر خرابه که جز کف دست که همراه همیشگیمه  همه چی رو فراموش میکنم یعنی چه اتفاقی داره می افته ؟

آبلو . شدیم آبلو و زاخار هم کنار دستمون داره خودش رو می خارونه :))
غمگین و نگران شدم خانم معلم !
می دانم روزهای سختی را می گذرونید امیدوارم روزهای خوب در پیش رو داشته باشید. " زندگی، جنگ و دیگر هیچ "  عنوان کتابی ست از فالاچی . حالا هر کدوم از ما به نوعی در حال جنگیم . شما هم به نوعی . امیدوارم پیروز و بهروز باشید !

عه اسم پست تون اسم وبلاگ منه:)

وقتی می نوشتم به یاد وبلاگتون افتادم :)

من که خیلی این خدمتکار باحالتون رو دوست دارم خوبه حداقل تنها نیستید
یه فیلم ژاپنی دیدم مرده فراموشی داشت اونم نوع حاد بخاطر همین مطالبی رو که نمیخواست فراموش کنه رو کاغذ می نوشت سنجاق میکرد به لباسش حتی اسم زن وبچش وقتی کف دستم جا نداره و پر یادداشته منم همین کار رو میکنم   خواهر زادم میگه خاله پرنده شدی اینام پرهات هستن پس چرا پرواز نمی کنی ؟ :)))

آخر من رو دق می ده :)
من اون فیلم رو ندیدم .
بچه ها دنیا رو خیلی قشنگ می بینن :)

برادرزادم اصلاحش میکنم ببین یادم رفت یادداشت کنم  باز فراموش کردم کدوم چه حرفی زده بودند :)))
وای من عاشقشم زاخار بهترین خدمتکار وهمدمیه که یه ابلوموف می تونه داشته باشه
عمو رحیم غصه پیری رو نخور بعضیا تو اوج جوونی فراموشی میگیرن همیشه بین بچه ها گیج میشم اخه اونقدر قشنگ دنیا رو میبینن که ادم باید همه حرفاشونو یادداشت کنه

اتفاقن دیدم . چون پست وبلاگتون رو هم خونده بودم و گذاشتمش به حساب سند و دلیلی برای فراموشی این روزهامون :))
شاد باشی در جوار بچه ها !