بیست و سوم
بعد از یک ماه برگشتم سرکار. در تمام طول مسیر از پنجره بیرون را تماشا می کردم . بعد از یک قرنطینه ی خانگی طولانی دیدن محیط خارج از خانه جذاب بود. باران همه جا را شسته بود. و منتظر یک آفتاب بود تا گیاهان و سبزه ها قد بکشند. با این حال باید احتیاط های لازم را برای دوری از آلوده شدن به ویروس کرونا می کردیم . چون شر ویروس با آب باران دفع نمی شد .صورت ها پشت ماسک بود و چند نفری هم دستکش پلاستیکی دست شان بود که گهگاه صدای خش خش آن به گوش می رسید. شانزده جسم نیمه هوشیار و خواب زده تنگ هم نشسته بودند و بی هیچ فاصله ی اجتماعی به سوی محل کار می شتافتند. شکم های گرسنه نان می خواست. نان ... نان ... قوت لایموت !
همه ی دیدارهای تازه ای که در ابتدای ورود رخ می داد با احوالپرسی برگزار می شد و دست دادن و روبوسی ها کنار گذاشته شده بود و حتی به نوعی ممنوع بود. از سرویس پیاده که شدیم دو نفر در دوطرف سالن کارتزنی ایستاده بودند و مایع ضدعفونی به دست های پرسنل اسپری می کردند و یکی دیگر برگه ی پروتکل بهداشتی می داد دست شان و یکی هم با تب سنج پیشانی را نشانه می گرفت ، انگار که بخواهد یک گلوله ی سربی در میان مغزمان خالی کند. و باز ما چشم های مان دنبال نان بود. گرفتن یک لقمه نان و پنیر از رستوران ، که صفی بدون رعایت فاصله ی اجتماعی مقابلش در حال تشکیل بود. و باز غم نان و غم شکم بود و نان و نان ...
بعد از یک ماه درب دفتر کارمان را باز کردم . اتاق سرد بود و بوی نا می داد. سعی کردم بخاری را روشن کنم . کمی طول کشید تا روشن شود. پشت میز سرد در فضای نمور اتاق نشستم و به روزهایی که در پیش رو است فکر کردم. اتاق کم کم گرم می شد. سال کاریِ جدیدی آغازشده بود . سعی می کردم در کنار غم نان دیگر غم های جهان را متصور شوم . تمام آنچه که دست یافتن به آنها و عدم دستیابی به آنها همواره آمیخته به غم بود ...
یاد این رباعی خیام افتادم که میگه:
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
این دم که فرو برم برآرم یا نه.
احتمالاً هیچ ربطی هم به حرفت نداشته باشه. اما خب دیگه. مغز آدم پیچیدهتر از این حرفهاست و هرچی رو دوست داشته باشه به هرچیز دیگری سنجاق میکنه. :)
به دنبال نان.
ریه ای که از بین برود برای کسب روزی، لاجرم در آتش دوزخ نخواهد سوخت. البته جگر حسابی آتیش میگیره..
خدا قوت واقعا، خیلی مراقب باشید. اینجا که کار به کولر رسیده :دی