از تاریخ معاصر تا بواسیر
امروز کک این که تاریخ معاصر بخوانم افتاد به تنبانم. برای همین به قصد کتابخانه ی عمومی از محل کار زدم بیرون. باعث این کک افتادگی هم مستندی کسل کننده و یکطرفه ای از وقایع درگیری های آمل در ابتدای انقلاب بود. اول تا آخر فیلم قرائت کیفرخواست اسدالله لاجوردی بود و متهمین صمٌ بکم نشسته بودند. علاقمند بودم از اقداماتی که دوطرف مرتکب شده بودند و نحوه ی دستگیری گروه کمونیستی" سربداران جنگل " بیشتر بدانم ولی فیلم کاری در این رابطه نتوانست انجام بدهد و این کنجکاوی را کمی ارضاء کند.
وارد کتابخانه که شدم کتاب قبلی را به مسئول کتابخانه تحویل دادم و اجازه خواستم برای انتخاب کتاب به مخزن سری بزنم. قبل از اینکه وارد مخزن شوم صدای یکی از کتابدارها به گوشم رسید. به صدای بلند با تلفن همراهش صحبت می کرد. چون می شناختمش به اسم سلام و علیک و مثلن اعلام حضور کردم. بی توجه همانطور به مکالمه ی پر شورش ادامه داد. من دنبال قفسه ی کتاب های تاریخ بودم و او سرگرم چاق سلامتی به فامیل.
در بین قفسه ی کتاب ها رنگ و روی یکی توجه م را جلب کرد. صحافی و طراحی نویی داشت. و به قول خودمان خیلی باکلاس . کشیدمش بیرون. کاری بود از محمود گلابدره ای. به اسم لحظه های انقلاب. خاطره نویسی بود. به مقصود نرسیده بودم ولی این خاطره خوانی هم بد نبود.
وقتی می آمدم بیرون خانم کتابدار هنوز داشت حرف می زد. از مشکل بواسیر پدر شوهرش و به مخاطبش یادآور می شد که ماه آینده وقت عمل جراحی دارد ... و من در فکر کتابخانه ای دیگر در آن سوی شهر به امید یافتن کتاب هایی مرتبط با آنچه که کک های مستقر در تنبانم می خواستند ...
بله یک سری اطلاعات جزئی در این باره خوندم. به نظر میاد بخش های دیگری هم از این مستند پخش شده . وقتی دفاعیه و سخنان خسرو گلسرخی شجاعتش ـ بدون توجه به درستی یا نادرستی عقایدش ـ را مقایسه می کنی با این افراد و ... خنده ات می گیرد و به خودت می گویی : خدایا چه کسانی داعیهی به دست گرفتن حکومت و رهبری مردم را داشته اند ...
کتابخانه های عمومی به لحاظ منابع حال روز خوشی ندارند . بخصوص شهرستان .
و ما هیچ وقت نخواستیم بگوییم " خورشید " علاوه بر گرما و اشعه ی جانکاه هزار و یک فایده ی دیگر دارد. اگر یک روز گرم تابستان از خانه بیرون بزنیم آنقدر از آن بد می گوییم و زبان به لعن و نفرین می گشاییم که زمستان از یادمان می رود ... و قس علی هذا
بنا به گفته ناپلئون تاریخ را فاتحان می نویسند
بخاطر همین تو هیچ کتابخانه ای دنبال جواب اینجور سوالا نگرد گشتم نبود نگرد نیست :))