دُکی جون !
دیروز به صحبت های یک بنده ی خدایی را گوش می کردم . از نیمه ی راه به گفته هایش رسیده بودم . راوی در مورد مطالعه می گفت . و اهمیت آن . و اینکه برای ارائه ی مقاله ای قریب به سیصد کتاب را مطالعه کرده تا بتواند چکیده ای از آن چه که باید، به رشته ی تحریر در آورد . در این میان به این موضوع هم اشاره کرد که شاید بسیاری از متون خوانده شده در یک موضوع خاص شرح و توصیف بسیاری داشته که می شده نخوانده از آن ها گذر کرد، اما این خوانش ها باعث ماندگاری طولانی تر و مستحکم تری برای ارائه های بعدی شده است . در حالیکه امروزه بیشتر عزیزان پژوهشگر برای ارائه ی مقاله و مطالب خود با جستجوهای سطحی در اینترنت آنچه را که می خواهند گردآوری می کنند. و در نتیجه اگر تفاوتی بین نسلی از نویسندگان و با نسلی دیگر مشاهده می شود شاید بتوان گفت به همین دلیل است .
به یاد لیست منتشر شده از دانشگاهی کذایی افتادم که تعداد زیادی مدرک دکترای جعلی برای عزیزان همیشه در صحنه صادر کرده بود . در این میان یکی از عکاسان معروفی که کارهایش را دنبال می کردم دیده می شد . و این موضوع من را یاد ترم های گذشته ی دانشکده انداخت که به ناگهان تعداد زیادی از اساتید غیب شدند و با کمبود استاد، زمانبندی کلاس ها به هم ریخت . و بعدتر وقتی به یکی از اساتید برای فشرده بودن زمانبندی کلاس ها گلایه می کردیم علیرغم میل باطنی دلیل آن را به ما گفت . خیلی از کسانی که با رابطه و زد و بند برای تدریس آمده بودند، یا مدرک مرتبط نداشتند و یا مدرک شان جعلی بوده و به یکباره عذرشان را خواسته بودند ! حالا ببینید از آن اساتید که ما شاگردانش بوده ایم چه معجونی از آب در خواهد آمد ! ما باشیم که برویم برای ارائه ی مقاله ای منابع مهم و دست اول بخوانیم و گردآوری و ارائه کنیم ؟! زهی خیال باطل ! ما خودمان مدرک دکترای دودرِبازی داریم از ... از کجا ؟ شما تصور کن از هرجا که معتبرتر باشد !