گوش های سرخ
+
۱۳۹۲/۴/۷ | ۲۱:۳۹ | رحیم فلاحتی
روز با سلام آغاز می شود
این نکته ی مثبت ماجراست
و کمی بعد زنگ پشت زنگ
و یک در میان حرف های جمع
تلفنچی : سلام ! آژانس دوستی بفرمایید !
و باز جمع در به در شوخی و جفنگ
گوشه ای به نظاره می نشینم
عصب های شنوایی ام ملتهب می شوند
وقتی این به اصطلاح آدم های پیرامون
با ناموس هم بازی می کنند
و کلمات را نجس و آلوده
به صورت من و دیگران
قی می کنند .
آن جعبه سرخورده ی روی میز
زنگ می زند
زنگ ... زنگ ...
چرخی دوباره در شهر می زنم
آدرسی جدید
محله ای
خانه و باغی
و در آخرین توقف کسی پیاده می شود .
و چند اسکناس چرک
که انگار دشنام دیگری ست
از دست یک روسپی خسته .
بازگشت
دوباره جمع
دوباره شخصیت های کال و نارس
رقص واژه های بی پروا
و یا به عبارتی ، دشنام های از نفس افتاده .
« جای من اگر بودید
گوش هایتان سرخ می شد
درست مثل لبو ! »
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.