کسی این جا در حال فرو رفتن است ...
+
۱۳۹۲/۱۰/۱۰ | ۱۶:۵۲ | رحیم فلاحتی
نه ! نیازی به آینه نیست .
این روح پلشت و این وجدان ناپاک ، قاب شده پیش چشمانم . دیگر این منی را که در وجودم پنهان است دوست ندارم . از خودم بدم می
آید . دوست دارم با صدایی که از رعد هم رساتر باشد بر سر خود فریاد بزنم و
بگویم : « دست از کارهای خطا بردار! و آدم باش ! » اما شکم گرسنه چه می
فهمد این حرف ها را و چشم هایی که به دست های تو دوخته شده است . می دانم در
حال غرق شدنم و این باتلاق با هر بار دست و پا زدن بیشتر مرا در خود فرو می
برد . اما هنوز بر راه کج می روم و می روم ...
من
در سیاهی هایی که ساخته ام و منجلاب خود ساخته غرق می شوم . شما را به خدا کمی مواظب باشید
! به زیر گام هایتان بیشتر توجه کنید . زمین سست است . از زمین های
باتلاقی دوری کنید !
+ لطفن کلیک کنید !
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.