پرواز با نسیم خزر
+
۱۳۹۲/۶/۶ | ۱۱:۳۶ | رحیم فلاحتی
وقتی کشوی کمد دیواری را بیرون می کشم و چشمم به آلبوم های عکس می افتد دلم هُری می ریزد . با احتیاط دست به سوی شان می برم . می دانم اگر لای هرکدام را که باز کنم کوهی از خاطرات بر سرم آوار خواهد شد . صفت " کوه " چه اسم با مسمایی است برای خاطراتی که در سال های آوارگی و شیدایی ام در کوه و دشت و طبیعت گذشت .
طبیعت کوهستان همچون ساحره ای همیشه مرا مجذوب خویش کرده و اکنون که سال ها از آویختن کفش هایم می گذرد باطل السحری برای آن نمی یابم و این سحر پُر اثر دستانم را به سمت برگ برگ خاطرات ثبت شده می کشاند :
به ضلع شمال شرقی دماوند و تخت فریدون
و با نسیمی که از شمال و گستره ی خزر می وزد به پرواز در می آورد
به سمت جبهه ی غربی و پناهگاه سیمرغ
قطور سویی و سبلان
به البرز مرکزی و سیالان
به سماموس که قله اش زیارتگاه افراد محلی ست
به کرکس در حاشیه ی کویر
به دنا ، زرد کوه
به ازنا ، درود و اشترانکوه
و دریاچه ی "گهر" ش .
به خاش و تفتان
در دل بلوچ های مهربان !
به مراغه و سهند ...
و همچنان این دل هرجایی ام در پرواز است .
و چه وقت آرام خواهد گرفت ؟!
چه وقت ؟
بعید می دانم جایی آرام گیرد !
مگر در خاک !
* به یاد سه عزیزی که در بلندای هیمالیا ماندگار و جاوید شدند .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.