بر آستانه ی کدام در خواهی ایستاد ؟

از کدام روزنه به درون خواهی تابید؟

به کدامین دیده خواهی در آمد ؟

نفرین بر نتوانستن ،

هر آن گاه که رویش امیدی و نقش تبسمی در قلب و گونه هایمان پدیدار می شود .

می پرسمت که از کدامین ره خواهی آمد ؟

ای شهاب سنگ آسمانی .

از کدامین نقطه شعله خواهی کشید و در کدامین مقصد خاموش خواهی شد ؟

آوای غوکان پراکنده در پهنه ی شب از هراس گوش های خفته می کاهد .

چشم های پرندگان دشت خفته جز چشم های جغدی پیر .

اما حالا خواب چشمان خفته در انتظار را چگونه برای تو تعبیر نمایم .

که شکافتن بیستون سهل است

و سختی انتظار شاید ندانی ....