موج و ساحل
+
۱۳۹۱/۱۱/۲۱ | ۲۰:۵۳ | رحیم فلاحتی
ساحل از دور به نظاره ایستاده است و من در کنارش . صدای خنده ی دخترکی با زمزمه ی امواج درساحل به هم می آمیزد . برق فلاش دوربین عکاسی ، هم آغوشی ساحل و موج را ثبت می کند . دوباره و چندین باره خاطرات قاب می شوند . برق فلاش و خنده های شیرین و با نمک دختر را بر روی شن های نرم و خیس گام می زنم .
باد سرد زمستانی اشک به چشمانم می دواند . چراغ های لنگرگاه سوسو می زنند . غول آهنین شناوری ورود خود را نفیر می کشد . مرغ های دریایی به مشایعت آن بال بال می زنند .
رو به باد به بوسه گاه موج و ساحل می رسم .موجی شتابان پیش می آید . هشدار می دهد که دور باشم و من ناخواسته گامی به عقب می گذارم .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.