مقام مادر
+
۱۳۹۳/۱۲/۱۶ | ۱۵:۰۱ | رحیم فلاحتی
هوالحق
دو برادر بودند و مادری .
هر شب یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی ، و یک برادر به خدمت خداوند ...
( آنکه به خدمت خداوند بودی )
در خواب دید ،
آوازی برآمد که : برادر تو را بیامرزیدیم .
و تو را به او بخشیدیم .
گفت : آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر ، مرا در کار او می کنید؟
گفتند : زیرا که آنچه تو می کنی ، ما از آن بی نیازیم ، لیکن مادرت ( از آن خدمت ) بی نیاز نیست .
نقل از : مبانی عرفان و احوال عارفان ـ دکتر علی اصغر حلبی
پاسخ
ممنونم که قدم رنجه کردید .
هنوز بلاگفا جواب نداده که وبم اونجا باز می شه یا نه . هستم خدمتتون در بلاگ آی آر .
۱۸ اسفند ۹۳
اگه اشتباه نکنم این حکایت از ابوالحسن خرقانیست.
خونه جدید مبارک استاد:)