فقیر و غنی
+
۱۳۹۲/۵/۲۳ | ۲۰:۲۶ | رحیم فلاحتی
مردی ابراهیم ادهم را گفت : یا ابا اسحاق خواهم تا این جُبّه را از من بپذیری و تن پوش کنی .
ابراهیم گفت : اگر فقیر نباشی بپذیرم و اگر باشی نپذیرم .
مرد گفت : من غنی هستم .
ابراهیم گفت : چه داری ؟
گفت : دو هزار دینار .
ابراهیم گفت : خواهی که چهار هزار دینار باشد ؟
گقت : آری ، خواهم .
ابراهیم گفت : پس تو فقیری و جُبّه را از تو نپذیرم .
نقل از : مبانی عرفان و احوال عارفان ، نوشته ی علی اکبر حلبی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.