فرهادی دگر
+
۱۳۹۳/۶/۲۹ | ۱۸:۰۹ | رحیم فلاحتی
جاده با خیالم می رود
همراه درختان انجیر کوهی
نسیم با خیالم می رود
شانه به شانه ی زنی که دوستش می دارم
جاده راه به کوه می برد
کوه به بیستون
صدای نواختی
طنین انداخته است
و کوبشی پی در پی
در سینه ام
زن بی آنکه تیشه در دست داشته باشد
چه آسوده
جان و تن فرهاد را
مُسخر کرده است ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.