فراموش گشته ام ...
+
۱۳۹۲/۱۱/۴ | ۰۰:۲۸ | رحیم فلاحتی
فراموش گشته ام
همچون
پشت هفتم از نیاکانم
که بازیچه ی باد است و
آفتاب و آب
فراموش گشته ام
همچون
چاه خشکیده ای
در واحه ای که دیگر
گذرگاه هیچ کاروان تشنه ای نیست
فراموش گشته ام
همچون پستان خشکیده ی مادری
از یاد کودکی
ایستاده در پای
درخت توت
فراموش گشته ام
فراموش ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.