فاطیما ـ 9
به یاد آورد فردای آن روز خوابش را به خاله مینا تعریف کرده و پیرزن در جواب گفته بود : « دیدن مو در خواب روزی و برکت می آره دخترم ... » در حالیکه موهای سینه اش را با موچین می کَند فکر کرد اگر یکی دو سال بگذرد به میمون تبدیل خواهد شد . مدتی بعد نفهمید چطور شد که یکی از برنامه های شبکه ی روسیه و صورت خواننده ی زنی را که به یکباره به مرد تغییر چهره داده بود را به یاد آورد . یادش آمد آن زن با لب هایی شبیه به کوسن هایی که انگار با الیاف سیلیکون پر شده باشند که به آرامی آن ها را تکان می داد با صدای کلفت مردانه ای تاریخچه ی تبدیل شدنش را از زن به مرد را تعریف می کرد : « من این موضوع را غفلتن متوجه شدم و دیدم در بدنم به تدریج مو رشد می کند ... » ـ آی دختر ... صدای مادرش بود که از آشپزخانه آمد . ـ بیا یک کمی از این حلیم بخور ! ... به مادرش که فقط نیمی از هیکلش میان در آشپزخانه پیدا بود نگاهی انداخت و فکر کرد تمام گناه ها زیر سر مادرش است . هم چاق شدنش و هم پر مو شدن بدنش .به آدمیزاد چقدر خمیر می خورانند ؟... انگار مادرش هر روز از روی قصد غذاهایی از آرد و خمیر می پخت ... ناگهان از این فکری که کرده بود حس کرد قلبش به شدت شروع به تپیدن کرده است .به نظر می آمد مادرش از خوراندن و نوشاندن او و چاق و نافرم شدنش احساس لذت مخصوصی می کرد . در حالیکه از عصبانیت چشمانش سیاهی می رفت فکر کرد : « آره، از این موضوع احساس لذت می کنه ... » . اگر لذت نمی برد صبح علی الطلوع بلند نمی شد آستین ها را بالا بزند و کاچی و حلیم و حلوا درست کند . پنجاه دفعه به او گفته بود که از این غذاهایی که با آرد و روغن زیاد تهیه می شدند دست بردارد و به جای آن غذایی از سبزیجات و مرغ و حتی آش ماست بپزد . اما کو گوش شنوا ؟ ... می گفت : « تو عزیز منی ! اصلن حرف غذاهایی رو که جلو خرگوش آ می ریزن نزن ! با سبزی و علف مگه شکم سیر می شه ؟ » انگارحرف او روی مادرش تاثیر نداشت . فکر کرد مادرش اصلن به حرف های او محل نمی گذارد . انگار حرف هایش را نمی شنید و یا می شنید و اهمیت نمی داد ؟ ... مادرش هنوز او را کودک حساب می کرد . برای همین بود که وقتی در و همسایه از مادرش در مورد این که چرا او شوهر نکرده می پرسیدند می گفت : « چرا ؟ چه خبر شده ؟ بچه م مگه چند سال داره ؟» ادامه دارد ... * " فاطیما" ترجمه ای است از رمانی به همین نام از نویسنده ی آذربایجانی به نام " آفاق مسعود "