عارفانه
+
۱۳۹۳/۶/۳۰ | ۲۰:۲۶ | رحیم فلاحتی
« مردی را زنی بود، و در کارِ عشق وی نیک رفته بود، و آن زن را سپیدیی در چشم بود، و مرد از فرط محبت از آن بی خبر بود. تا روزی که عشق وی روی به نقصان نهاد. گفت: « این سپیدی در چشم تو کی پدید آمد ؟ » زن گفت : « آن گه که کمالِ عشق تو را نقصان آمد! »
" ابوالفضل میبدی"
* نقل از: مبانی عرفان و احوال عارفان،دکتر علی اصغر حلبی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.