ساز خاموش
+
۱۳۹۲/۲/۱۰ | ۲۰:۴۷ | رحیم فلاحتی
دشت ها را ـ سوار باید و نیست شیهه ای در غــبار باید و نیست خفـــــته روح جـــــــرقه در باروت غیـــــرت انفجـــــار باید و نیست
دشت ها را ـ سوار باید و نیست شیهه ای در غبار باید و نیست خفته روح جرقه در باروت غیرت انفجار باید و نیست
خواب پسکوچه های مستی را
نعره ای جانشکار باید و نیست
بغض شب در گلوی تلخ من است
هق هقی غمگسار باید و نیست
تا نمیرد صدای بدعت باغ
غنچه ای پای خار باید و نیست
بر سپیدار عاشقانه ی پیر
عشق را یادگار باید و نیست
پاره های تبسم گل را
مومیای بهار باید و نیست
یا شب چیره یا تسلط نور
صحنه ی کارزار باید و نیست
ساز خاموش شب نشینان را
زخمه ای سازگار باید و نیست
در کویر شقاوت خورشید
تشنه را سایه سار باید و نیست
زخمم از کهنگی پلاسیده است
التیامی به کار باید و نیست
شعر از : شیون فومنی ( میر احمد فخری نژاد )
از دفتر : پیش پای برگ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.