دون بپاش بقیه اش با من !
سلام دوستان عزیز!
من این پست آخر را با چشم های اشک بار می نویسم . همه ی شما می دونید که عمر وبلاگ نویسی با آخرین تکنولوژی که جناب وزیر جوان از آستین بیرون کشیدند به پایان رسید و از فردا اگر پهبادی پشت پنجره تون دیدید، نترسید و دچار شک نشوید و مبهوت نمانید . لطفن پنجره را باز کنید و یک کم کف اتاق دونه بپاشید تا پهباد بیاد داخل یک گوشه بشینه . اونوقت آروم پنجره رو ببندید و پهباد رو بگیرید .
نوشته های من داخل اونه . می تونید اونا رو بگیرید و بخونید . دیگه نیاز به اینترنت و اونترنت نیست .
این هم از نتایج دو هفته بدون اینترنت موندن وزیرک جوونه !
علی برکت الله !
کاش لااقل نظرخواهی کرده بودن. من حقیقت از جغدهای نامهبر هریپاتر بیشتر خوشم میاد.
درود بر آبلوموف!
وقتی فکر می کنم گاهی یک عمل ِخوب ( در حالت کلی اش) اگر در وقت مناسب انجام نشود چطور ممکن است بدل به یک عمل بد یا حتی احمقانه و مضحک بشود، یک جایی توی کله ام درد می گیرد!
این اتفاق با آنهمه آب و تابی که برای رونمایی اش نمایش داده شد یک جورهایی دهن کجی به زمان و مکان و مردمی ست که وزیر ما! در آن قرار دارد. خوش بینانه فکر کنیم او هم مثل باقی هم قطارهایشان از دنیای مردم فرسنگ ها فاصله دارد. بدبینانه اش این است که به هیچ کجایشان حسابمان نمی کنند. :/
من تا فاصله ی یک متر از پنجره گلدونامو گذاشتم.
مراقب باشین تصادفی پیش نیاد.