" درباره ی من " ی که دوست داشتم .
+
۱۳۹۳/۱/۱۳ | ۱۶:۲۲ | رحیم فلاحتی
من :
خیلی بچه است .
زود بغض می کند .
زود گریه اش می گیرد .
زود باور می کند .
زود گول می خورد .
در چهل سالگی اندازه ی یک جوان هفده ساله دنیا را می فهمد .
اما به همان اندازه ی جوانی عاشق است .
عاشق دوست خوب
کتاب خوب
دفتر خط دار
مداد رنگی ، خودکار از همه رنگش ، خودنویس
خط ثلث ، نسخ و باید گفت عروس خطوط جهان نستعلیق
نقاشی از هر نوع آن
"من" می تواند پا به پای زنی که ویار دارد
آلو جنگلی بخورد
در چله ی زمستان هوس توت فرنگی کند
حتی گوجه سبز
و دور از چشم دیگران خاک بخورد ، خاک باران خورده
این من موجود بسیار عجیبی ست !
با صدای تار مدهوش می شود
با سنتور و تنبک و کمانچه سرمست
و با دف به رقص سماع برمی خیزد
و در تمام این مدت اشک از گوشه چشمانش پاک نمی شود
اما با تمام این اوصاف سعی می کند ادای یک مرد سبیل کلفت چهل ساله را دربیاورد .
لطفن از "من" نترسید "من" لولوخورخوره نیست !
به همین " مهر و ماه " قسم !!!
برگرفته شده از mehromah.blog.ir
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.