جناب سلطان مرا دعوت نکرد !
از دیروز که رئیس جمهور در سفری کوتاه مدت به سلطان نشین عمان تشریف بردند فکرم درگیر این کشور و این سفرِ. همیشه دوست داشتم بیشتر در مورد سلطان قابوس و کشورش بدانم اما اطلاعتم در حد نبرد ظُفار و یاری این سلطان سالخورده توسط حکومت سابق و رهایی او از دردسر و از دست دادن تاج و تخت بیشتر نبوده. ولی این بار افکارم حول محور مسائل سیاسی و اینکه جناب رئیس جمهور با سلطان عمانی در خصوص چه مواردی صحبت کرده اند نبوده و نیست. این بار همه ی حواسم را خبر ضیافت ناهاری که سلطان برپا کرده بود با خودش بُرد. عجیب هوس کردم یک گزارش تصویری از سُفره ی ناهار و یا حداقل یک عکس ناقابل از آن می دیدم. نیت بدی ندارم. آدم شکم چرانی هم نیستم. من عاشق طیف های رنگی ام . می خواستم حس کنجکاوی ام را در مورد نور و بازتاب نور و رنگ ها در کاخ مجلل سلطانی بخوابانم . ناگفته نماند قرار است باجناق ها آخر هفته روی سرمان آوار شوند، دیدن عکس می توانست برای خریدهای مهمانی آدینه کمکم کند.
حیف ! نشد که بشود .
حس خوبی نسبت به کشور عمان و سلطان شون دارم. دوست دارم این کشور رو ببینم. چیزهایی رو درباره ی سلطنت کردنش شنیده ام با این عبارت که:" مثل بنز سلطنت میکنه!!"
حتما به رئیس جمهور خوش گذشته ;))
جالب بود.نشنیده بودم .
در مثل مناقشه نیست : ما این وسط چی هستیم . فرغون،ژیان، گاری ... ؟!
خوش باشند و دور از غمباد !
روی ماهت رو ببینیم مت عزیز ! رسیدن بخیر !
آره دور و بر من هم هستند از این کهنه سربازها. از درجه دارهای نیروی دریایی . باید بشینم پای خاطراتشون .
ما که راضی هستیم هرچند سر سفره شون نبودیم خدا ازش راضی باشه !
:))