جانور رُباینده
+
۱۳۹۴/۵/۱۹ | ۰۰:۱۰ | رحیم فلاحتی
وه که اگر نانِ شان رایگان می رسید ، دیگر برای ِ چه فریاد برمی آوردند؟ به چنگ آوردن معاش عیش راستین شان است و باید آن را دشوار به چنگ آورند !
آنان در « کار کردن » شان نیز جانوران رُباینده اند : در « دستاورد » شان دستبرد هست ، نیرنگ هست ! ازین رو می باید آن را دشوار به چنگ آورند !
پس می باید جانوران رباینده ی بهتری شوند ، عیارتر ، مکارتر ، انسان وارتر : زیرا انسان بهترین جانور رباینده است .
انسان فضیلت های همه ی جانوران را از ایشان ربوده است و ازین رو کار زندگی بر انسان از همه ی جانوران دشوارتر است !
تنها پرندگان هنوز بر فراز اویند . و اگر انسان پرواز نیز می آموخت ، وای ، شهوت ربایندگی او تا کدام فراز که پر نمی کشید !
برگرفته از " چنین گفت زرتشت " ترجمه ی داریوش آشوری
پاسخ
حرف حق جواب نداره ! بله دیگه عرصه ای باقی نمونده گندمال نشده باشه .
۱۹ مرداد ۹۴
در ادامه کامنت دوستمون (نرجس) : خورشید رو هم فتح کنیم دیگه عرصه لجنمال نشدهای باقی نمیمونه :|
۱۹ مرداد ۹۴
پاسخ
" گلاب به روتون " اون جا کسی نمی تونه کار خرابی کنه ! ایکی ثانیه جزغاله می شه :)
۱۹ مرداد ۹۴
سلام
خب بدون شک این تصویر و رنگ جدید بسیار بسیار مورد علاقه ی منه. با تشکر از جناب آبلوموف صادره از انزلی... :))
خب بدون شک این تصویر و رنگ جدید بسیار بسیار مورد علاقه ی منه. با تشکر از جناب آبلوموف صادره از انزلی... :))
۲۲ مرداد ۹۴
پاسخ
اسپاسیبا مادام !
۲۲ مرداد ۹۴
آقا خیلی دلم می خواد مثبت نگاه کنم به این گفته ها! اما کامنت ها جایی برام باقی نگذاشت!
۲۲ مرداد ۹۴
پاسخ
یعنی شدت سرکوب مون شدید بود ؟!
:)
:)
۲۲ مرداد ۹۴
سلام
آقا ما اون اولین بار که این قالب رو دیدیم، تصویر مرداب انزلی اون بالاش بود. اما دیگه نمیبینمش. چی شد؟؟ هست و من نمیبینمش؟ یا نیست اصلا؟؟ (من اونو دوست داشتم :(( )
+ مرجان جان شما حس خوبت رو بنویس و منتقل کن. منم که اولین کامنت تلخ رو گذاشتم فقط حس خودمو گفتم.
اتفاقا, من هم به شدت موافقم که آدم باید چیزی رو که میخواد براش سخت تلاش کنه و اونوقت کلا یه مزه ی دیگه داره. اما اینجا به نظرم آمد که کلا بحث یه چیزی دیگه است!
با احترام.
آقا ما اون اولین بار که این قالب رو دیدیم، تصویر مرداب انزلی اون بالاش بود. اما دیگه نمیبینمش. چی شد؟؟ هست و من نمیبینمش؟ یا نیست اصلا؟؟ (من اونو دوست داشتم :(( )
+ مرجان جان شما حس خوبت رو بنویس و منتقل کن. منم که اولین کامنت تلخ رو گذاشتم فقط حس خودمو گفتم.
اتفاقا, من هم به شدت موافقم که آدم باید چیزی رو که میخواد براش سخت تلاش کنه و اونوقت کلا یه مزه ی دیگه داره. اما اینجا به نظرم آمد که کلا بحث یه چیزی دیگه است!
با احترام.
۲۳ مرداد ۹۴
پاسخ
سلام
غول جان شما تو مرداب چی کار داشتید ؟!
اون شب بعد از سماجت چند ساعته بالاخره تونستم یک کارهایی روی قالب انجام بدم ولی نمی تونستم هدر وبلاگ رو با تغییرات جدید ببینم . ممنونم که خبر رویت ش رو دادید . باعث شد امروز دوباره برم سراغش و کار رو تموم کنم . این رو گذاشتم به حساب یکی از آرزوهای برآورده شده :)
غول جان شما تو مرداب چی کار داشتید ؟!
اون شب بعد از سماجت چند ساعته بالاخره تونستم یک کارهایی روی قالب انجام بدم ولی نمی تونستم هدر وبلاگ رو با تغییرات جدید ببینم . ممنونم که خبر رویت ش رو دادید . باعث شد امروز دوباره برم سراغش و کار رو تموم کنم . این رو گذاشتم به حساب یکی از آرزوهای برآورده شده :)
۲۳ مرداد ۹۴
اولا, غصه ی من و مرداب قصه ی پر غصه ایه...
دوما, ذوق زده ام بابت آرزوی براورده شده.
ادامه دارد...
دوما, ذوق زده ام بابت آرزوی براورده شده.
ادامه دارد...
۲۴ مرداد ۹۴
پاسخ
روان و جاری باشید چون رود . ایستایی چون مرداب هرگز !
غول جان است دیگر !
+ آری . این از آ توانایی های خاص شان است . شما هم که مسلح به این توانایی هستید ! « جهت یادآوری »
غول جان است دیگر !
+ آری . این از آ توانایی های خاص شان است . شما هم که مسلح به این توانایی هستید ! « جهت یادآوری »
۲۴ مرداد ۹۴
قرآن میگه:" ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس..."