بگذار کمی بیشتر بشمارم !
+
۱۳۹۴/۶/۲۹ | ۰۰:۴۶ | رحیم فلاحتی
سر روی سینه اش می گذارم. در حالتی خلسه گون ازعطرو گرمای مطبوع تنش سعی می کنم تپیدن های قلبش را بشمارم. هزار و یک ، هزارو دو ... و دیگر هیچ چیز به یاد نمی آورم .
سر روی سینه اش می گذارم. در حالتی خلسه گون ازعطرو گرمای مطبوع تنش سعی می کنم تپیدن های قلبش را بشمارم. هزار و یک ، هزارو دو ... و دیگر هیچ چیز به یاد نمی آورم .
بله . زدید به خال !
آره . دوست داشتنیه . شاید برا بقیه اینطور نباشه :)
:دی
حذف وبلاگ اونقدر خفقان آوره که آدم با بی شرمی تمام میاد پستاشو تو کامنتای کسی میذاره در این حد:)))
+میخواهی پاسخگو باشی به من بگو چه کسی گوشی ِ پزشکی را اختراع کرد
چه نیازی بود من سرم را نزدیک میکنم
کمی تپش ِ قلب ِ غیر طبیعی داری
ولی مهم نیست
میدانی غیر ِ طبیعی بودنش میچربد به نتپیدنش
داشتم میگفتم من گوشهایم را به قلبت میچسبانم
وفکر میکنم موسیقی ِ فاخر چیزی جز همین صدای پمپاژِ ِ دوست داشتنی است؟؟
موتزارت یا بتهوون کاری از دستشان برمی آید وقتی گوش هایم محو شنیدن ِ چنین صداییست>؟
نه مسلما نه
پزشک ِ خوبی نخواهم بود مسلما وقتی
همین ضربان های نامنظم
همین بوی مطبوع بشود
علت خوابی که من آرزو میکنم زمستانه بشود ....
خیلی معذرت میخوام آخرین مزاحمتم بود:)
روز وروزگارتون خوش
قلمتون مانا
قلب تان همیشه پر تپش !
فرمان دسته ی موزیک هنگام رژه !
+ بله ! و امیدوارم کارهای جدیدی هم از ادبیات روس منتشر بشه
کمی بیشتر بشمارم......مثلا...تا ابد.....