از صبح امروز خواندن رمان « نگهبان » پیمان اسماعیلی را شروع کردم . از اسفند ماه سال نود و شش در کتابخانه ام منتظر بود و خاک خورده بود. تاریخ ورودش به کتابخانه را طبق عادت در گوشه ی صفحه ی اول یادداشت کرده بودم.وقتی چند صفحه ی اول را خواندم  داستان با نثر روان و پر کششی که داشت باعث شد که تا عصر نیمی از آن را بخوانم . عصربرای استراحت کتاب را کنار گذاشتم و چای دم کردم . جانی هم موافق چایی و زنگ تفریح بود. سری به وبلاگم زدم. چند نظر ثبت شده بود. و لینکی از بانوچه که آنقدر طولانی بود چند سطر را پر کرده بود که با دیدنش حس خوبی دوید به جانم . کد اعتبار خرید کتاب بود. هدیه ای از طرف مدیر وبلاگ پژوهشگر . 

  کد شارژ هدیه را که گرفتم به سراغ اپ طاقچه رفتم . جانی پشت میزش نشسته بود متنی را ویرایش می کرد.صدایش کردم و موضوع را گفتم . خوشحال شد . گوشی را به او دادم تا کد را وارد کند. با مقدار شارژی که ته حساب مان بود چند کتاب را انتخاب کردیم و در آخر رسیدیم به این سه کتاب : 

یک :  چائوشسکو 

دو : جنگ چهره ی زنانه ندارد 

سه : مادر بزرگت رو از اینجا ببر !

  دوستان ندیده ام  پژوهشگر  ( جهت اهدای بن خریدکتاب ) ، بانوچه ( جهت انجام مصاحبه )  ، قلم نوشت یک تازه معلم ( جهت انجام قرعه کشی )  برای لذتی که با خواندن این کتاب ها نصیب مان می کنید متشکرم !