ـ ببخشید نام پدر ؟
+
۱۳۹۲/۱۱/۱۱ | ۲۱:۲۰ | رحیم فلاحتی
مرد دست های مرطوب اش را با دستمال چرکمرده ای خشک کرد و پشت میز نشست . به زن تعارف کرد تا بنشیند . زن بر روی تنها صندلی خالی نشست . گوشی ارزان قیمتی را از کیف نیمدارش بیرون آورد و مشغول گرفتن شماره ای شد . انگشت هایش به آرامی روی صفحه کلید حرکت می کرد . کمی خودم را جمع کردم تا راحت تر بنشیند . چشمم هنوز به حرکت دستش بود . ناخن های کوتاه و شکسته اش خُرده آثاری از لاک قرمز رنگی داشت .
صدای نامفهوم مردی را در سکوت مابین مکالمه می شنیدم . مرد کارمند از جایی که نشسته بود پرسید :
ـ نام نام خانوادگی ؟
ـ صابر طریقی
ـ تاریخ تولد به روز و ماه ؟
ـ 1351/2/15
شماره ی شناسنامه ؟
زن در حالیکه تلفن را کنار گوشش نگه داشته بود جواب داد :
ـ 40315
ـ کد ملی ؟
....
ـ نام پدر ؟
ـ ببخشید نام پدر ؟
زن بار اول و دوم جویده و نامفهوم جواب داده بود . حتی من که نزدیک او او بودم متوجه نشده بودم . انگار موضوعی آزارش می داد .
مرد کارمند گفت ببخشید نام پدر همسرتان را متوجه نشدم !
زن این بار انگار شرم را کنار گذاشت و در حالیکه گوشی همراهش را آرام هُل می داد درون جیب کوچک کیفش به ناچار کمی بلندتر جواب داد :
ـ گِ ... گداعلی ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.