بال های ناخواسته
+
۱۳۹۲/۲/۲۶ | ۱۴:۳۷ | رحیم فلاحتی
روی ترمز می زنم شیشه ای تخت و صیقلی به پیشانی ام بوسه می زند و صدایی مثل شکستن قلنج گردن
جیغ و گریه
گریه ...تشنج و غشوای زنم !ریمل سیاه روی گونه اش پخش می شود .عابران مثل زنبور هجوم می آورند من دیگر او را نمی بینم جیغ آمبولانس و زنم سنگ تمام می گذارند نمی دانم چرا بال در آورده ام بال های سفید و قوی خدایا انگشتان و ذهنی قوی خواسته بودم این بال ها و تن پر کُرک چیست ؟!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.