باد مرا می برد
+
۱۳۹۲/۸/۲۰ | ۱۳:۲۶ | رحیم فلاحتی
خورشید که می تابد
می زنم به سیم آخر
تبخیر می شوم و
به ابرها می پیوندم .
باد که می وزد
غمگین می شوم
از کجا باید می دانستم
که باد ابرها را دور
و دورتر می کند
از چشم انداز پنجره ی اتاق ات .
می غرم و رعد
شلاقش را
برتن خاک فرود می آورد
ومن
با آرزوی هاشور زدن
به شیشه های اتاق ات
از شهر دور و دور تر می شوم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.