اولین بار بود که می خواندم ...
+
۱۳۹۴/۱۲/۲۸ | ۰۰:۳۵ | رحیم فلاحتی
یکی از کارهایی که به آن علاقه داشته و دارم و همراهی آن با یک شعر خوب همیشه از خود بی خودم می کرده :
حالا چند ساعتی است که ورد زبانم شده :
عاقل به کنار جوی تا پُل می جست دیوانه ی پا برهنه از آب گذشت
+ شنیدم دیوونه ها عاشق رنگ قرمزن :)
نه ! چند وقتِ که ننوشتم و مرکب هام خشک شدن . امشب حین پیاده روی ویترین این مغازه نظرم رو جلب کرد .
این طیف رنگی فرق می کنه حالا شاید ی دیوونه رنگ دیگه بپسنده :)))
" کار نیکو کردن از پُر کردن است "
واقعن ! تو خونه ی بعضی ها که می ری یِ دونه خودکار و مداد پیدا نمی شه . مگه اینکه بچه دانش آموز داشته باشن !!!
:))
سال نو رو پیشاپیش تبریک می گم .
لطفن یک خودکار دم دستت باشه خط تحریری تمرین کن :))) سال نود و پنج سال همدلی همزبانی و خط خوشِ :)))
سلام
خدا رو شکر !
البته من داشتم از خطر می جستم که دوست عزیزی برام یه جغد نارنجی هدیه داد. این یعنی به رنگ قرمز نزدیکم :((((