افسوس !
+
۱۳۹۲/۴/۱۷ | ۱۰:۳۵ | رحیم فلاحتی
این روزها
چه دور ایستاده ایم از هم
نه تو آبی
و نه من آتش
که عمری درونم در طلبت می سوخت
و تسلایم آن وقت بود که
تو در من جاری می شدی !
افسوس که در بستر رود
آبی جاری نیست !
و آتشی که روز و شب مشتعل بود
به خاکستر نشسته است !
افسوس ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.