از افسانه تا حقیقت در جاده ...
+
۱۳۹۲/۶/۲۴ | ۰۷:۱۵ | رحیم فلاحتی
بوی شالیزار
از سمت بهشت می وزد انگار
جاده گم می شود
در این میان
ومن
موجودی بالدار
در افسانه ای که امروز نگاشته شد .
در پیش رو
در پشت سر
اتومبیلی نمی بینم .
مردان و زنان
در طرفة العینی
سیر آفاق و انفس می کنند .
عطر گلاب و هل و زعفران
وه ! چه هیاهویی ست بر گرد درخت طوبی !
وای ! ...
به ناگاه بوق کشدار تریلر هیجده چرخ
حوریان بهشتی را
از پیش چشمانم می رباید .
دوباره در همان جاده ام
با شالیکارن خسته
و کمری خمیده
که به زحمت
مسافت مزرعه تا خانه را
می پیمایند ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.